به وب سایت شرکت پاک گلشن خوش آمدید!
1+ جمع آوری و راهنمای بهترین کتابها و غذاهای سالم، خدمات و محصولات آموزشئ، بهداشتئ، طبیعی و غیره
2+ جمع آوری و راهنمای بهترین کتابها ، ویدئوهای و کلاسهای آموزشئ باغهای جهار فصل با گلها و گیاهان و خدمات و محصولات چهار فصل بهاری، تابستانی، پائیزی، زمستانی و غیره
3+ جمع آوری و راهنمای بهترین روشها و متدهای برای بهتر و هوشمندانه خواندن، آموختن، بیاد سپردن، بیاد آوردن و استفاده از تلفن های موبایل یا گوشی های هوشمند و کامپیوترها با کتابها ، ویدئوهای، کلاسها، خدمات و محصولات آموزشئ مربوطه برای تلفن های موبایل یا گوشی های هوشمند و کامپیوترها
4+ جمع آوری و راهنمای مجموعۀای از 1 تا 100 و بیشتر بهترین کتابها و غذاهای سالم، خدمات و محصولات آموزشئ، بهداشتئ، طبیعی و غیره
TheSilentWatcher Relaxing clear sound of Nightingale singing accompanied by the gentle trickling sound of a peaceful river flowing through a lush green forest. This video of Nature in its pure natural state creates an atmosphere of peace and tranquillity. It can help relax the mind and body, enabling greater clarity and a more balanced and productive state of being.
คำอธิบาย *** The stunning tropical plants known as the Bird of Paradise family all stop people dead in their tracks when displayed in a shop window. If you’ve seen one of these distinctive flowers and want to know more, read up on both the symbolic and botanical facts about this eye-catching flower
+++
150 million flowers Dubai Miracle Garden 2019 TSK-24



The Butchart Gardens is a group of floral display gardens in Brentwood Bay, British Columbia, Canada, located near Victoria on Vancouver Island and the gardens have been designated a National Historic Site of Canada. As you see in this video clip, it is the compilation of beautiful flowers garden to be displayed along with roses flowers from other gardens that have been remixed in this video.
++++++

شاید بتوان وجود رابطه ای عارفانه با آب، درخت و گل در میان ایرانیان را نشان دهندۀ اهمیت باغ به منزلۀ مکانی مقدس دانست. باغ ایرانی با جای گرفتن در میان بیابان های پهناور همواره از نبوغ و ذکاوت معمار ایرانی خبر می دهد. این باغ حاصل اندیشه ای است که آب را از لایه های پنهان کویر، فرسنگ ها هدایت کرده تا چشمه ای از دل زمین بجوشد و نوید بخش حیات و پویایی باشد.


10943 De Soto Avenue,
Chatsworth, CA 91311
Telephone: (818)701-5656
Staff@Paradisenursery.com
Book – Get To Know The Language Of Plants by Dr. Majid Jahanbin –
Thousand and one questions and answers about plant issues and problems


علاقه مندان به مطالعه ی این کتاب جهت خرید آن با شماره 09118060964تماس حاصل نمایند
مصاحبه با خانم دقیقی، مولف کتاب دانشنامه ی باغ های ایران

علاقه مندان به مطالعه ی این کتاب جهت خرید آن با شماره 09118060964 تماس حاصل نمایند.
++++
عناصر چهارگانه از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
عناصر اربعه یا عناصر چهارگانه چهار عنصر آب، هوا، خاک و آتش هستند که یونانیان باستان آنها را عنصرهای سازندهٔ جهان میدانستند.
نور خورشید را مخلوطی از هوا و آتش تصور میکردند و یخ را همان آب میدانستند که سختی سنگ را به دست آوردهاست.
ابن سینا در کتاب قانون مدعی است که دو عنصر سنگین، یعنی خاک و آب، سازندهٔ اعضای بدن هستند و دو عنصر سبک، یعنی آتش و هوا، سازندهٔ روح هستند.
اگرچه این دیدگاه ممکن است بسیار عامیانه به نظر رسد، اثرهایی ژرف بر درک امروزی ما از جهان دارد. یکی از این آثار توجه به حالات مادهاست. مفهوم ماده و انرژی را میتوان از اعتقاد به عناصر اربعه برداشت کرد؛ خاک نمایندهٔ حالت جامد، آب نمادی از حالت مایع، و هوا یادآور حالت گازی است و آتش نماینده حالت پلاسما. به این ترتیب چهار عنصر نخست حالات چهار گانهٔ ماده را یادآور میشوند.
اثر دیگر معرفی آتش است. آتش نمایندهٔ مفهوم انرژی و بیانگر تغییراتی است که انرژی در ماده و حالات آن به وجود میآورد. بدین ترتیب مفهوم ماده و انرژی را به آسانی میتوان از دیدگاه پیشینیان، برداشت کرد.
اینکه یونانیان در برههای از تاریخ چنین دیدگاهی داشتهاند درست است اما به اینکه چنین دیدگاهی نخست از کدام اندیشه برآمده ارتباط خاصی ندارد بعد از پیدایش جدول مندلیف (در واقع عناصری که در جدول مندلیف به عنوان عناصر اولیه جهان وجود دارند همه از ارکان اصلی که بعد به آنها اشاره خواهیم کرد به وجود آمدهاند.هوا:نیتروژن، اکسیژن، کربن دی اکسید، هیدروژن؛آب:دو اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن؛خاک:آهن، روی، مس و منگنز و…) توسط دیمیتری ایوانوویج مندلیف کمتر کسی را میتوان یافت که از عناصر اصلی و اولیه جهان خبر داشته باشد. حکمای پزشکی قدیمی جهان (خصوصاً دو پزشک معروف جهان:ابو علی سینا و جالینوس بر این باور بودند که جهان دارای چهار رکن اصلی و عناصر بسیط و غیرقابل تجزیه تشکیل شده است. آنها اعتقاد داشتند که مواد تشکیل دهنده جهان و انسان چهار چیز است به نامهای:آتش، هوا، آب، خاک.عنصر عبارت از جسم بسیط است؛ یعنی جسمی که از دو یا چند جسم دیگر ترکیب نشده باشد. در طبیعیات قدیم اعتقاد بر این بود که در کره زمین فقط چهار عنصر وجود دارد که عبارت است از: آب و خاک و آتش و هوا. در مقابل به دیگر اجسام که از ترکیب این چهار عنصر به وجود میآمدند جسم معدنی اطلاق میکردند.
پیشینیان بر اساس این نظریه (تشکیل عالم زمینی از این چهار عنصر) و بررسی خصوصیات هر جسم در سایه خواص چهارگانه این چهار عنصر (رطوبت و یبوست و حرارت و برودت) مسائل بسیاری را کشف نموده بودند و بر همین اساس در بسیاری از محاسبات نتیجه گرفته و پزشکان متقدم چون جالینوس یا شیخ الرئیس ابوعلی سینا مریضیهای زیادی را بر اساس همین اصول درمان مینمودند.
در طبیعیات جدید (فیزیک و شیمی جدید) اعتقاد بر این است که این چهار نوع از مرکباتند و هر یک از موادی بسیط تشکیل یافتهاند؛ مثلا آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است. پس عناصر حقیقی چیزهائی غیر از این چهار میباشند.
شیمیدانان تلاش وسیعی نمودند و تا به حال نزدیک به صد و ده عنصر را شناسائی کردهاند که برخی در طبیعت یافته میشود و برخی به صورت مصنوعی تولید میگردد.
تصور غالب بر این است که اکتشافات شیمی و فیزیک جدید نظریه عناصر اربعه را رد نموده و ثابت کرده که طبیعیات قدیم به خطا رفته است و بر همین اساس محاسبات ایشان نیز با خطا مواجه میشود و لذا طب مرسوم در دوره گذشته نیز زیر سؤال میرود.
لیکن تحقیق در سخنان متقدمان نشان میدهد که نظریه عناصر در اصطلاح پیشینیان ربطی به عناصر در شیمی جدید ندارد و اکتشافات جدید به هیچ روی نقدی بر آن دیدگاه نیست و لذا پزشکی مبتنی بر طبیعیات قدیم نیز با مشکلی مواجه نخواهد بود.
مشکل اساسی بد فهمیده شدن کلام پیشینیان در این راستاست. در این نوشتار کوشیده شده تا توضیحاتی پیرامون نظر گذشتگان ارائه شود که به روشن شدن مراد ایشان کمک کند و تفاوت اساسی آن با نظر مأخران آشکار شود.
محتویات
- ۱توضیحی از عناصر اربعه در طبیعیات قدیم
- ۲جستارهای وابسته
- ۳منابع
- ۴پیوند به بیرون
توضیحی از عناصر اربعه در طبیعیات قدیم
از آنجا که گزارش منابع غربی و اسلامی پیرامون باورهای فیزیکدانان پیشین متفاوت است، به منابع فیزیک اسلامی که تکیه میکنیم. چرا که نیمی از دوران فیزیک قدیم در عصر اسلامی رقم خورده و منابع دستِ اول آن موجود است.
عناصر در نگاه فیزیکدانان پیشین
نگارنده میپندارد یکی از بزرگترین سوء تفاهمهای تاریخ علوم طبیعی، در تصور عناصر اربعه رخ داده است. این سوء تفاهم که مسیر علم را تغییر داد، دو رکن بنیادی دارد؛ لذا پیش از تقریر نظریۀ پیشینیان پیرامون عناصر اربعه، به بیان آن دو رکن میپردازیم.
رکن اول[ویرایش]
عناصر اربعه یعنی «خاک، آب، هوا و آتش»، به صورت محض یافت نمیشوند؛ حتی در ریزترین مقیاسها. آب عنصری چیزی غیر از آبی است که در طبیعت یافت میشود. خاک عنصری، هوای عنصری و آتش عنصری نیز چیزی غیر از خاک، هوا و آتش در طبیعت هستند. شیخ الرئیس ابوعلی سینا که شاخصترین دانشمند تاریخ اسلام در توضیح، تولید و تثبیت آراء حکمت و طبیعیات مشاء است، مینگارد:
«هذه العناصر الأربعة تشبه أن تكون غير موجودة على محوضتها و صرافتها فى أكثر الأمر. و ذلك لأن قوى الأجرام السماوية تنفذ فيها، فتحدث فى السفليات الباردة حرا يخالطها، فتصير بذلك بخارية و دخانية، فتختلط بها نارية و هوائية. و ترقى إلى العلويات أيضا أبخرة مائية و أدخنة أرضية، فتخلطها بها، فيكاد أن تكون جميع المياه و جميع الأهوية مخلوطة ممزوجة»[۱]. ترجمه:گویا این عناصر اربعه غالباً به صورت محض یافت نمیشوند. زیرا قوای اجرام آسمانی در آنها نفوذ کرده و در عناصر سرد، حرارتی ایجاد میکند که با آن ممزوج شده؛ در نتیجه عناصر سرد به بخار (در مورد آب) و دود (در مورد خاک) مبدل گشته و با عناصر هوائی و آتشی مخلوط میگردند. همچین بخارها و دودهایی دیگر به طبقات بالاتر رفته و با اجسام واقع در آن طبقات مخلوط میشوند. بنابراین بعید نیست که بگوییم تمام آبها و هواها مخلوط و ممزوج با دیگر عناصر هستند.
بو علی سینا در ادامه میگوید:
«ثم إن توهمت صرافة فيشبه أن تكون للأجرام العلوية من النارية. فإن الأبخرة و الأدخنة أثقل من أن تبلغ ذلك الموضع بحركتها. و إذا بلغت فما أقوى تلك النار على إحالتها سريعا. و يشبه أن يكون باطن الأرض البعيد من أديمها إلى غورها قريبا من هذه الصفة.»[۲] ترجمه:اگر بتوان خلوصی را برای عنصری فرض کرد، گویا اجرام علویه (قمر، زهره، عطارد، خورشید و دیگر اجرام خارج از محدودۀ زمین) این چنین باشند. زیرا بخارها و دودهای که از زمین برخواستهاند سنگینتر از آنند که به آنمواضع برسند. اگر هم برسند گرمای افلاک آنها را استحاله خواهد کرد. گویا مرکزیترین نقطه در قعر زمین نیز به خلوص نزدیک باشد. (زیرا ثقل و تراکم شدید، تا حدودی مانع نفوذ عناصر سبکتری چون آب به آنجا میشود)
بسیاری گمان کرده و میکنند که عناصر اربعه همین آب و خاک اطراف ما هستند؛ حال آنکه از نگاه فیزیکدانان پیشین مواد چهارگانۀ موجود در طبیعت، تبلور قابل قبول عناصر اربعه هستند؛ یعنی آب در طبیعت، به نسبت با آتش، خاک و هوای در طبیعت، از عنصر آب بیشتری بهره دارد. آتش در طبیعت عنصر آتش بیشتری از خاک، آب و هوای طبیعی دارد و هکذا. همین مسئله سبب تسمیۀ عناصر اربعه به خاک، آب، هوا و آتش شد.
توافق میکنیم زین پس، مواد چهارگانۀ موجود در طبیعت را با نام خاک طبیعی، آب طبیعی، هوای طبیعی و آتش طبیعی بیان کنیم و عناصر اربعه را متصف به عنصری کنیم.
از دیگر شواهد تفاوت عناصر اربعه با مواد چهارگانۀ طبیعی، بحثی است در آن به دلائل گرما و خشکی آتش طبیعی، سردی و تری آب طبیعی، گرمی و تری هوا طبیعی و سردی و خشکی خاک طبیعی میپردازند. مثلاً در کتب تخصصیِ طب سنتی که بر عناصر اربعه متکی است، این بحث مطرح میشود.[۳] اگر مواد مذکور همان عناصر اربعه باشند این بحث لغو است؛ زیرا گرمی و سردی و خشکی و تری از اوصاف غیر قابل انفکاک عناصر هستند.
رکن دوم[ویرایش]
پشتوانۀ فیزیک قدیم مباحث کلی وجود و الهیات به معنای عام بود؛ یعنی فیزیکدانان پیشین از پنجره اصول کلان فلسفۀ اولی به جهان مادی و تجربیات مینگریستند. این امر سبب شده بود آراء فیزیکی نیز رنگ و بوی کلاننگری و تجردمحوری گیرد. در مقابل فیزیک جدید تولید پارادایم هستی را از عالم ماده آغاز کرد؛ لذا خردنگری و مادهمحوری را فیلتر غالب آراء خویش گردانید. این تفاوت یکی از علل سوء تفاهمهای عمیق در امثال بحث عناصر گردید. ضمن مباحث پیش رو، به توضیح عملی این نقطۀ تفاوت خواهم پرداخت؛ لکن اجمالا باید دانست تصور صحیح عناصر اربعه محتاج کلاننگری و آشنایی با مفاهیم مجرد است.
تبیین عناصر اربعه در نگاه حکمای مشاء[ویرایش]
گام اول: یکپارچگی عالم اجسام[ویرایش]
از نظر حکما تمام اجسام عالم، متصل و فاقد فضاهای تهیِ از جسم و خلأ هستند. گویا فیزیک جدید به وجود خلأ بین جسم معتقد است که صد البته در فیزیک قدیم محال شناخته میشده است. جهت تبیین و اثبات نظر حکما لازم است دو مفهوم را به درستی بشناسیم:
جسم. به هر چیز دارای ابعاد سه گانه جسم اطلاق میشود. خواه این جسم متراکم و به اصطلاح متکاثف باشد مانند سنگ و خواه همچون هوا، آتش و امواج به ترتیب از لطافت برخوردار باشند.
خلأ. به معنای فضایی است سه بعدی که فاقد هرگونه جسم باشد. به طوری که مثلاً این فضا را اندازه گیری کرد ولی هیچ چیزی برای اندازهگرفته شدن وجود نداشته باشد.
وجود خلأ امری محال است؛ زیرا کمیات متصل (ابعاد و مقادیر) از سنخ عرضند، یعنی جسم است که آنها را به نمایش میگذارد و در صورت فقدان جسم بستری برای ظهور کمیات باقی نمیماند. به دیگر تعبیر هر جسم به اندازۀ ابعادش، فضایی را در عالم برای خود بازکرده است؛ لذا اگر جسمی به کلی نابود شود ابعاد و مقادیر او نیز نابود شده و نیز فضایی که در اشغال آن جسم بود، بسته میشود. در حکمت صدرایی این موضوع روشنتر است؛ زیرا از نگاه حکمای صدرایی کمیات و مکانها مفاهیمی هستند که ذهن از جسم انزاع کرده است و در صورت فقدان جسم، انتزاع مکان و ابعاد کاملاً بیمعناست.
حاصل آنکه در تمام عالم جسمانی، خلأی وجود ندارد. شاید این گام از مهمترین تفاوتهای میان فیزیک جدید و قدیم، در نگاه به عناصر جهان باشد.
گام دوم: اجزاء جسم[ویرایش]
جسمی را تصور کنید و فرض نمایید که یکپارچه است؛ یعنی حقیقتاً یک نوع جسم است و هیچ فضای خالی و گسستهای در درون خود ندارد. بدون شک این جسم درای اجزائی است؛ زیرا میتوان آن را به قطعاتی تقسیم کرد و قطعات را به قطعات کوچکتر و هکذا. سؤال اینجاست تا چه حدّی میتوان به این تقسیم ادامه داد[۴] و در صورت پایان پذیرفتن به چه چیزی ختم میشود؟ سه جواب مهم از این پرسش به شرح ذیل است:
- ۱. در نهایت به جزئی خواهیم رسید که عرض و طول و ارتفاع آن صفر است؛ یعنی به جزئی فاقد بُعد خواهیم رسید که این اجزاء فاقد بُعد، سازندۀ اجسام دارای بُعد هستند. ناصحیحبودن این پاسخ پر واضح است؛ زیرا عقل نمیپذیرد که کمشدن مقادیر منجز به صفر شدن آن شود و اساساً أشیاء فاقد بُعد هر چند بینهایت باشند، نمیتوانند جسمی دارای بُعد بسازند.
- ۲. ذهن میتواند این تقسیم را ادامه دهد و به جایی ختم نمیشود؛ اما از یک حدّ به بَعد با اجسامی روبرو خواهیم شد که با جسم اصلی تفاوت دارند.یعنی جسم از اجسامی با آثار کاملاً متفاوت از خود تشکیل شده است. بطلان این دیدگاه نیز روشن است؛ زیرا آثار یک جسم بزرگ، همان آثار اجزاء اوست و پر واضح است که برآیند اثر اجزاء، مشابه اثر جزء میباشد. بیمعناست آبی که دارای سنگینی و سردی است از اجزاء آتشین و سبک تشکیل شده باشد.
- ۳. تقسیم همچون نظریۀ قبل حد توقفی ندارد و تمام اجزاء جسم از جنس خود جسم هستند. این نظریه مورد پذیرش حکما بوده و عناصر اربعه بر اساس آن تولید شده است.
تذکر: بحث فوق پیرامون جسمی بود که یکپارچه و واحد باشد؛ لذا شامل اجسامی چون داروهای ترکیبی، خاک در طبیعت و تمام اجسامی که متخلل و دارای هوا هستند نمیشود.
گام سوم: معنای عنصر[ویرایش]
برای عنصر یا همان اسطقس، از دریچههای متعدد، تعاریفی بیانکردهاند که شاید گویا ترین تعریف این باشد: «جسمی که از اجسام متفاوت تشکیل نشده باشد» ملاک تفاوت اجسام تفاوت آثار و خواص آنهاست.[۵] بنابراین شیر عنصر نیست؛ زیرا از نگاه اطباء مشّائی، شیر ماهیتی مرکب القوی است که از مائیت، دُهْنیت و جُبُنیت تشکیل شده است. خاک طبیعی عنصر نیست؛ زیرا در سادهترین آزمایشهای قدیم و جدید، از آن موادی با آثار مختلف به دست میآید. اتم، بر فرض وجودش، عنصر نیست زیرا دارای اجزائی با آثار متفاوت است.
تذکر: دارا بودن اجزائی با اثر یکنواخت منافی عنصر بودن مجموع آن جسم نیست.
گام چهارم: لزوم وجود عنصر[ویرایش]
یکی از مسائل بدیهی در نگاه پیشینیان، لزوم وجود عنصر یا عناصر بوده است. اگر بنا باشد هر جسمی از دو جسم با خواص متعدد تشکیل یافته باشد و آن دو جسم نیز چنین باشد و این سلسله به جایی ختم نشود، لازمۀ آن وجود اجسام بینهایت در جسمی با نهایت است. به تعبیر فنی، وجود نامحصور بین حاصرین و نامحدود در یک محدود محال است.
گام پنجم: ملاک تعیین عنصر[ویرایش]
بدون شک تنها راه دستیابی ما به خصوصیات اجسامْ عوارض و صفات آنهاست. از میان خواص و آثار اجسام برخی از اساس نسبی بوده و به هیچ وجه قابل اتکاء نیستند مثل بالابودن کتاب نسبت به فرش یا پدربودن محمد نسبت به علی. عوارض کمّی اجسام نیز نمیتواند خبر از ماهیت آنها دهد. سنگ یک متری با ده متری در ماهیت تفاوتی ندارند. از این رو ملاک را کیفیات اجسام قرار دادند؛ کیفیاتی که منحصراً از طریق حواس پنجگانه به دست میآید. کیفیاتی چون رنگ که از دریچۀ بینایی بدست میآید؛ عوارضی چون بو از مجرای بینی؛ عوارضی چون طعم از مجرای ذائقه و عوارضی چون دما که عمدتا از طریق لامسه حس میشود. در فیزیک جدید نیز از راه تجربۀ صفات و خواص اجسام در شرائط مختلف، به تحلیل آن اجسام میپردازند.
گام ششم: صفات پایه[ویرایش]
از آن رو که طبیعیون قصد داشتند کیفیات را معیار تحلیل اجسام قرار دهند باید دو شرط اساسی را مراعات مینمودند: اول، این عوارض برخاسته از ذات اجسام باشد؛ دوم، این عوارض به صورت عمومی در همۀ اجسام وجود داشته باشد.
توضیح این که برخی از خواص اجسام برآیند آثاری در خود جسم به علاوۀ خصوصیات انسان است. مثلاً رنگ سبز برگها ناشی از خصوصیتی در ترکیبات برگ و خصوصیتی در دستگاه بینایی آدمی است؛ لذا برخی از حیوانات که از چنین خصوصیتی برخوردار نیستند آن رنگ را درک نکرده یا رنگی دیگر میبینند. همچنیناند طعمها، صداها و بوها که نهتنها در مورد انواع حیوانات بلکه در افراد مختلف انسان نیز همیشه یکسان نیستند. از سوی دیگر، محسوسات چهارگانۀ مذکور در همۀ اجسام قابل رصد نیستند؛ زیرا بسیارند اجسام فاقد رنگ، صدا، بو و طعم که قطعا مانع تحلیل صحیح آنها خواهد شد.
از اینرو حکماء قوۀ لمس را قابل اعتمادترین قوه یافتند. این قوه که ابتدائیترین حسّ حیوانات است حتی در ضعیفترین آنها مثل کرم خاکی نیز مشاهده میشود. مثلاً هر جاندار و غیر جاندار در درجهای از طیف گرما و سرما قرار دارد و اجمالا از نوسانات گرما و سرما متأثر میشود. طیف نرمی و سختی نیز چنینند.
نام این دسته از کیفیات و آثار اجسام که بواسطۀ قوۀ لامسه ادراک میشود، به أوائل المحسوسات شهرت یافته است. اوائل المحسوسات در حقیقت ابتدائی و عامترین دانشهای ما پیرامون مواد عالم هستند. به تعبیر بو علی سینا:
فالاسطقسات … تشترك فى أوائل المحسوسات من الكيفيات. و أوائل المحسوسات هى الملموسات، و لهذا لا يوجد فى حيّز الأجسام المستقيمة الحركة جسم إلا و له كيفية ملموسة؛ و قد يعرى عن المطعومة و المذوقة و المشمومة پس عناصر … در کیفیات ابتدائی محسوس مشترک هستند؛ لذا در حیطۀ اجسامِ مستقیم الحرکه ( هر آنچه در زمین و اطراف آن زیر فلک قمر وجود دارد نه افلاک که حرکت دورانی دارند) هر جسم دارای یک کیفیت ملموس است هر چند گاهی از طعم و مزه و بو خالی باشد.
البته نامگذاری این قسم به اوائل المحسوسات سرّ دیگری نیز دارد. اینکه بسیاری از دیگر کیفیات نیز به ملموسات باز میگردند. حتی برخی حکماء مدعی شدهاند چشم، گوش، زبان و بینی چیزی جز حس لامسه نیستند. به جهت رعایت اختصار از بیان این دو بحث چشم میپوشیم. اما خود کیفیات ملموس نیز اصنفاف متعددی دارند که برخی از آنها مبتلا به مشکلات سائر حواس میباشند. از این رو به تصنیف دقیق کیفیات ملموس مبادرت ورزیدند. به طور کلی کیفیات دو قسمند: فعلی و انفعالی.
«الأجسام التي قبلنا نجد فيها قوى مهيأة نحو الفعل مثل الحرارة و البرودة و اللدغ و التحذير… و قوى مهيأة نحو الانفعال السريع أو البطيء مثل الرطوبة، و اليبوسة، و اللين، و الصلابة، و اللزوجة.»
طبق این عبارت اجسام یا دارای توانایی هستند که امکان تأثیرگذاری بر دیگر اجسام را فراهم میکند؛ مانند گرمای آتش که موجب ذوب مواد میشود و یا سرمای یخ که موجب انجامد جسم مجاورش میشود. یا دارای توانایی هستند که بستر تأثیرپذیری از دیگر اجسام را ایجاد میکند؛ مانند رطوبت که سبب انعطاف در مقابل شیء نفوذکننده است و خشکی که سبب مقاومت یا شکستهشدن در برابر ضربۀ جسم دیگر است.
حکماء توانستند با استقراء و بررسی اقسام متعددِ کیفهای ملموس فعلی، دو خصوصیت را به عنوان اصل و پایۀ دیگر ملموسات فعلی بیابند؛ دو خصوصیتی که دو سر یک بُردار بودند؛ سرما و گرما. همچنین کیفهای انفعالی را به دو صفت پایه بازگرداندند؛ خشکی و رطوبت. بنابراین صفات پایه گرمی و سردی و همچنین خشکی و رطوبت است. تعریف دقیقتر این چهار عرض و تبیین نحوۀ بازگشت سائر کیفیات ملموس به آنها را در گام بعدی پیمیگیریم.
گام هفتم: تعریف گرمی، سردی، خشکی و رطوبت
معنای اجمالی گرمی و سردی، همچنین خشکی و رطوبت بر کسی پوشیده نیست. این مفهوم اجمالی که وابسطه به حس لامسه است، نمیتواند کارکرد مناسبی در تبیین واقعیات جهان داشته باشد؛ زیرا بسیاری از اشیاء قابل لمس نیستند. از این رو حکماء تلاش کردند این چهار مفهوم را به کمک دیگر آثارشان، قابل رصد کنند.
گرما و سرما
گرما و در مقابل آن سرما علاوه بر حسی که بر لامسه تحمیل میکنند، باعث سه خصوصیت مهم در اشیاء پیرامون خود هستند. هر گاه این خصوصیات در اشیائی مشاهده میتوان به منشأ آن یعنی گرمی یا سردی پیبرد. سه خصوصیت متقابل از این قرارند:
- ۱. تخلخل یا تکاثف. هر گاه در شرائط طبیعی، به جسمی گرما داده شود متخلخل و منبسط شده و بر حجم او افزوده میشود. و سرما نیز عکس این فرایند یعنی تکاثف و انقباض را رقم میزند.
- ۲. خفت یا ثقل. گرما به سبب ایجاد تخلخل، باعث سبکی جسم میشود؛ یعنی نسبت حجم به جرم جسم افزایش میابد. و سرما نیز عکس این را درپی دارد.
- ۳. جمع متجانسات و تفریق مختلفات و عدم آنها. هرگاه بر جسمی مرکب از اجزاء مختلف گرما داده شود، حسب توانایی گرما و قابلیت آن جسم، اجزاء همجنس را از دیگر اجزاء تفکیک میکند. مثل سنگ آهن در کوره. سرما نمیتواند چنین اثری را بروز دهد.
حکما بر اساس این صفات سرما و گرما را به صورت دقیق و کاربردی بازتعریف کردهاند. خواجه نصیر الدین طوسی از دیگر رجال شاخص در حکمت مشاء، مینگارد:
«و الحرارة و البرودة كيفيتان ملموستان و قال القدماء في تعريفهما أن الحرارة كيفية من شأنها إحداث الخفة و التخلخل و جمع المتجانسات و تفريق المختلفات أي من المركبات دون البسائط- و البرودة كيفية من شأنها- أن تفعل مقابلات هذه الأفعال»[۸] ترجمه: گرما و سرما دو کیفت ملموس هستند که قدماء در تعریف آنها گفتهاند: حرارت کیفیتی است که توانایی ایجاد سبکی و تخلخل (ایجاد فاصله بین اجزاء یک جسم)، همچنین جمع اجزاء همجنس یک مادۀ مرکب و جداسازی اجزاء ناهمجنس یک مادۀ مرکب را دارد. و برودت کیفیتی است که توانایی انجام دادن کارهایی به خلاف حرارت را داراست.
«وجه الاستدلال أن الحرارة- تقتضي الخفة و اللطافة و البرودة تقتضي الثقل و الكثافة للتجربة فما هو أسخن فهو أخف و ألطف- و ما هو أبرد فهو أثقل و أكثف- و لو لم يكن الهواء أسخن من الماء- لم يكن أخف و ألطف منه- لكنه أخف و ألطف فهو أسخن»[۹] ترجمه: دلیل اینکه حرارت اقتضای سبکی و لطافت (عدم سختی و غلظت) داشته و برودت مقتضی سنگینی و غلظت میباشد، تجربۀ است. پس آنچه گرمتر است، سبکتر و لطیفتر است و آنچه سردتر میباشد سنگینتر و غلیظتر است. اگر هواء [طبیعی] گرمتر از آب [طبیعی] نباشد سبکتر و لطیفتر از آن هم نمیباشد؛ ولی معلوم است که هوا سبکتر و لطیفتر است پس گرمتر از آب است.
بر این اساس کیفیات ملموسی چون بیحسکنندگی که از برخی اجسام مثل یخ توسط لمس آنها به دست میآید بازگشت به برودت دارد؛ زیرا جسم بسیار سرد، باعث جمود روح بُخاری حیوانی در پوست شده و بالمئال حس را میبرد.
رطوبت و یبوست
مقصود از رطوبت، تری و خیسی نیست که خشکی مقابل آن به معنای نبودنِ تری باشد؛ بلکه رطوبت طبق تعریف مشهور به معنای سهولت حالت پذیریِ یک جسم در شرائط طبیعی آن و خشکی به معنای مقاومت در برابر حالتپذیری در شرائط طبیعی است. به تعبیری جامعتر رطوبت یک جسم به معنای انفعال و اثرپذیریِ آن در مقابل جسم اثردهده است و یبوست به معنای مقاومت و عدم انفعال است. مثلاً موج در هنگام برخورد با صخره تغییر حالت میدهد؛ اما دو جسم سخت در هنگام برخورد مقاومت کرده تا آنجا که میشکنند. شکستن اثر خشکی و تغییر فرم دادن نشان از رطوبت است.
بر این اساس به ترتیب هوا، آب، جیوه، طلا و آهن به ترتیب از تری بیشتری برخوردار هستند. امواج نیز از این طیف خارج نیستند؛ زیرا موج نیز در برخورد با یک جسم یا مانند آب منفعلانه برخورد میکند یا مثل یک سنگ موجب تخریب جسم مقابل یا بازگشت از آن میشود.
«و الرطوبة قد فسرها الشيخ بأنها كيفية تقتضي سهولة التفرق و الاتصال- و التشكل و اليبوسة بما يقابلها»
با این تعریف وجه بازگشت سائر کیفهای ملموس به رطوبت و یبوست آشکار شد. مانند لزوجت و چسبندگی که از مدرکات حس لامسه است، در حقیقت برآیند نسبت خاصی از رطوبت و یبوست است.یعنی جسم چسبندهای چون آب یا عسل کمی رطوبت دارد که بتواند در منافذ شیء متخلخل نفوذ کرده یا به صورت گسترده سطح اجسام صاف را در برگیرد، و از طرفی خشکی نسبی دارد تا بتواند حالت به وجود آمده را تا حدودی حفظ کند و از جا کنده نشود. بر خلاف خاک خشک که هیچ رطوبتی برای فراگیری جسم مقابل ندارد و هوا که خشکی برای حفظ ارتباط ندارد.
برخی از کیفیات ملموس مثل زبری و صافی نیز اساساً هویت کمّی دارند و تسامحاً در جرگۀ کیفیات مطرح میگردند.
تذکر: بدیهی است هر جسمی از هر دو صفت متقابل یکی را داراست؛ یعنی جسمی نداریم که در هیچ یک از دو حیطۀ انعطافپذیری و عدم انعطافپذیری بیرون باشد، چنانچه از حیطۀ حرارت و برودت خارج نیست.
گام هشتم: طیفی بودن کیفیات پایه
تا اینجا دانستیم برای تحلیل بهتر مواد عالم بهترین راه، شناخت آنها از دریچۀ آثار ملموسِ پایه است؛ یعنی حرارت، برودت، رطوبت و یبوست. اما مشکل دیگری پیش روست. این چهار کیفیت در دو طیف گسترده، به صورت تشکیکی وجود دارند؛ یعنی برای گرم بودن و سرد بودن، همچنین خشکی و رطوبت هزاران درجه وجود دارد و هر جسمی در یکی از این درجات قرار میگیرد.
برای رفع این مشکل از طریقی مشابه گام چهارم، اقدام به تعیین حرارت و برودتِ معیار کردهاند.
اجسام عالم[۱۱] از نظر سرما و گرما، همچنین رطوبت و یبوست از یک حدی بیشتر نیستند. یعنی فرض میگیریم بیشترین گرمی یک جسم ۱۰ باشد و از آن سو بیشتری سردی نیز پایینتر از ۱۰ نباشد. رطوبت و یبوست نیز چنین باشند. مانند شکل زیر این دو محور را بر هم عمود میکنیم طبعاً چهار دسته از اجسام به وجود میآیند. جسمی که مثلاً درجۀ ۸ گرما است، طبعاً با ۲ درجه از سرما در آمیخته است. همچنین رطوبت ۵ درجهای نشان از حضور ۵ درجه خشکی است. مقصود آنکه خالص نبودن یک کیفیت نشان از ناخالصی جسم دارای کیفیت است. به تعبیر فنی، معیار تعیین عناصر برودت، حرارت، یبوست و رطوبت محض و خالص است؛ البته در محدودۀ دنیای مادی ما. آن دسته از اجسامی که از هر دو طیف کاملترین و خالصترین کیفیت را دارند به نام عناصر اربعه نام میگیرند.
بنابراین آتش جسمی است که دو صفت خشکی و حرارت را در نهایت حد ممکن داراست. هوا جسمی است که گرما و رطوبت را در نهایت حد ممکن داراست و هکذا. اجسام میانی نیز از ترکیب همین عنصر تشکیل شدهاند.
تذکر:
چنانچه پیشتر بیان شد، عناصر اربعه به صورت خالص یافت نمیشوند؛ حتی در ریزترین مقیاسها. نحوۀ ترکیب اجسام از عناصر اربعه، در نگاه حکمای پیشین، با اقسام ترکیبی که در فیزیک و شیمی جدید مطرح است، به کلی متفاوت است. در ترکیب عناصر هویت هر عنصر به کلی دگرگون شده؛ لذا نمیتوان هیچ اثری از آن در هیج مقیاسی یافت مگر آثار کیفی متکاسر باقی مانده از عناصر. تبیین این موضوع مجالی دگر میطلبد.
نکته:
حرارت زیاد مانع بروز برخی از آثار یبوست مانند سختی میشود؛ چرا که گرما سبب تخلخل و از همگسستگی است. اما چنانچه پیشتر بیان شد معیار یبوست انفعالناپذیری است نه سختی فیزیکی.
گام نهم، مزج و ترکیب
از آنچه گذشت روشن شد که که آنچه در طبیعت وجود دارد، اجسامی است که از عناصر ترکیب شدهاند. در این گام به تحلیل چگونگی این ترکیب میپردازیم. در ترکیب اجسام از عناصر، انحائی فرض میشود:
- ۱. عناصر چهارگانه مانند مکعبهایی ریز در کنار یکدیگر قرار گیرند و جسمی بزرگتر را تشکیل دهند. مانند این که نخود، لوبیا، عدس و ماش را در یک کیسه بریزیم و به مجموع کیسه جسم مرکب بگوییم. بدیهی است این نوع ترکیب جسمی جدید نمیسازد. در حقیقت این ترکیب نیست، مقارنت و درکنارهم قرار گرفتن چند جسم است. در این فرض هر جسم به تنهایی اثر خود را دارد.
- ۲. عناصر چهارگانه در مکعبهایی ریز در کنار یکدیگر قرار گیرند اما در عین حفظ هویت خود، به گونهای باشند که برآیند آثار آنها مشابه آثار اجزاء باشد. مثلاً ۲۰ درصد آتش، ۲۰ درصد آب، ۲۰ درصد خاک و ۴۰ درصد هوا در کنار یکدیگر باشند که برآیند آثار همه گرمی و رطوبت بیشتر، در جسم نهایی است. مانند اینکه نمک، فلفل و لیمو را باهم مخلوط کنیم که مزۀ ترکیب به دست آمده شوری، تندی و ترشی کمتر و ناخالص است. بدیهی است که در این فرض نیز جسم جدیدی به وجود نیامده است. اثر جدیدی که توسط لامسه درک میشود به خاطر ضعف حواس انسان در تفکیک آثار و مزههاست. اگر کسی چشایی قوی داشته باشد میتواند تندی فلفل، شوری نمک و ترشی لیمو را جدای از هم بچشد.
- ۳. عناصر چهارگانه به گونهای ترکیب شوند که هویت اصلی خود را از دست داده و جسمی جدید با خواص و آثار نسبی آنها به وجود آید. این فرض مورد قبول حکماء بوده است. در این فرض پس از ترکیب عناصر، هیچ اثری در هیچ مقیاسی، از عناصر باقی نمیماند؛ مگر کیفیات ناقصی از آنها یعنی اندکی سرما، گرما، خشکی و رطوبت. مثلاً آب طبیعی نسبت به خاک و آتش طبیعی بیشتری آب عنصری را داراست؛ لذا نسبت به سائر امور طبیعی از رطوبت توأمان با سرمای بیشتری برخوردار است.
حکماء معتقدند هر جسمی دارای حقیقتی است که از آن به «صورت» یاد میکنند. سکهای از آهن خالص تصور کنید. آیا آهنبودنش در بخش خاصی از آن فلز است یا آهنبودن در تمام آن ساری و جاری است؟ طبق نتایج گامهای پیشین، بدون شک آهنبودن در تمام آن فلز گسترده است. آیا به تعداد اجزاء و ذرات آن فلز، آهنبودن وجود دارد؟ با توجه به گامهای اول و دوم، پاسخ منفی است؛ چون فرض گردهایم قطعۀ آهن یکپارچه و فاقد اجزاء جداجداست.
آهنبودن در مثال مذکور در حقیقت «صورت نوعیه» آن فلز است. پس صورت نوعیه تمام حقیقت و هویت اجسام میباشد که در سراسر جسمْ به صورت یکپارچه گسترش یافته است. این موضوع یکی از مهمترین و مؤثرترین اختلافات با فیزیک جدید میباشد.
با این مقدمه میتوان نحوۀ ترکیب اجسام از عناصر را تشریح کرد. وقتی عناصر در کنار یکدیگر قرار میگیرند اگر شرائط آنگونه پیش رود که هر یک از عناصر صورت نوعیه خود را از دست دهند[۱۲] و به جای آنها جسمی با صورت نوعیۀ جدید و متشابه با عناصر پدید آید، در این صورت «مزاج» رخ داده است و جسم جدید را به اصطلاح جسم معدنی میگویند. به عنوان مثال فرض کنیم، فلز خالص طلا از ده درصد آتش، پنجاه درصد خاک، سی درصد آب و ده درصد هوا تشکیل یافته. بدان معناست که خصوصیات و آثار عناصر مذکور به نسبتهای مفروض در سراسر طلای خالص وجود دارد. اگر نحوۀ ترکیب عناصر چیزی جز این بود فلزی با نرمی یا سختی بیشتر یا گرمی یا سردی بیشتری به دست میآمد.
جمع بندی
با توجه به آنچه گذشت چند نکته روشن میشود:
۱. اینکه مشهور شده که عناصر اربعه همین آب و خاک و آتش و هواست غلط مشهور است. منظور از عناصر اربعه چهار جسم فرضی است که هر یک در کیفیتهای مزبور از جهتی کاملترین میباشند که این چهار در طبیعت هیچگاه یافت نمیشوند و آب و خاک و آتش و هوای طبیعی نمادی از آن میباشند چون نزدیکترین چیز بدان جسم خالص میباشند.
۲. منظور از رطوبت و یبوست و حرارت و برودت نیز معنای عرفی آن نیست و ربطی به خیسی و خشکی و سرما و گرما در زبان عرفی ما ندارد و در زبان طبیعیات قدیم هر یک معنای خاص خود را دارد.
۳. معیار سنجش در این روش چهار کیفیت: اثرپذیرفتن و اثر نپذیرفتن و اثرگذاشتن و اثرنگذاشتن است که چهار کیفیت محوری است و جسم بسیط به جسمی اطلاق میشود که در این کیفیتها به نهایت رسیده باشد.
در حقیقت دانشمندان طبیعیات قدیم سعی کردهاند بر اساس این چهار کیفیت اجسام و مزاجها را تقسیم کنند و بر اساس این تقسیم نتائج بسیار مفیدی گرفتهاند و لذا کشف عناصر معروف در شیمی جدید ضرری به این نظام نمیزند و می تواند هر یک در جای خود استفاده شود.
به همین دلیل است که طب سنتی هنوز هم بر اساس این چهار کیفیت بسیاری از بیماریهائی را که طب جدید از معالجه آن عاجز است درمان میکند.
البته باید دانست تبدیل این چهار کیفیت به کمیت بر اساس شاخصهای کمی ـ آن طور که در علم جدید بر آن اصرار میشود ـ کاری دشوار است ولی نبود شاخص برای تبدیل آن به کمیت دلیل بر ناتوانی آن از پاسخگوئی به بسیاری از سؤالات نیست.
+++++++++++
چهارباغ (معماری) از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
چهارباغ طرحی در معماری ایرانی و اسلامی به شکل چهارگوش برای باغ هاست که بر اساس چهار باغ بهشت ذکر شده در قرآن است. چهارباغهای چهارگوش با راهها و مسیر آب به قسمتهای کوچکتری تقسیم میشوند.
یکی از نشانههای چهارباغ، تقسیم باغ به چهار بخش با مسیرهایی که در مرکز باغ قرار دارند. این ساختار هندسی به نام چهارباغ، تبدیل به یک روش قدرتمند برای سازمان دهی کردن چشماندازها شد و خود نمادی از نفوذ سیاسی بود.
- ↑ Cornell, Vincent J. (2007) Voices of Islam: Voices of art, beauty, and science (volume 4 in the Voices of Islam series) Praeger, Westport, Connecticut, pages 94-95, شابک ۹۷۸−۰−۲۷۵−۹۸۷۳۵−۰
- ↑ D. Fairchild Ruggles, Islamic Gardens and Landscapes, University of Pennsylvania Press, 2008, p.39

++++++++++++++++++

+++++
باغ ایرانی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزادبرای باغی به این نام در ده ونک تهران، بوستان باغ ایرانی را ببینید.
باغ ایرانی | |
---|---|
میراث جهانی یونسکو | |
باغ چهلستون، نمونهای از باغ ایرانی | |
![]() | |
مکان | ایران |
نوع | فرهنگی |
معیار ثبت | (i)(ii)(iii)(iv)(vi) |
شمارهٔ ثبت | ۱۳۷۲ |
منطقه | آسیا و اقیانوس آرام |
تاریخچه | |
تاریخچهٔ ثبت | ۲۰۱۱ (طی نشست سیوپنجم) |
نام اظهارشده در فهرست میراث جهانی یونسکو † منطقهٔ بر پایهٔ دستهبندی یونسکو |
هنر ایرانی |
---|
هنرهای تجسمی |
معماری ایرانی طراحی ایرانی نگارگری ایرانی نقشمایه ایرانی خوشنویسی ایرانی |
هنرهای تزئینی |
کاشیکاری ایرانی سفال ایرانی خاتمکاری آینهکاری صنایع دستی ایرانی |
ادبیات ایرانی |
فارسی آذری کردی گیلکی مازندرانی |
هنرهای اجرایی |
رقص ایرانی موسیقی سنتی ایرانی سینمای ایران نمایش ایرانی |
دیگر هنرها |
آشپزی ایرانی قالی ایرانی باغ ایرانی |
نبو |
باغ ایرانی از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
باغ ایرانی به باغهایی گفته میشود که بر پایه معماری و عناصر تشکیل دهنده آن از جمله ساختار هندسی، آب و درختان و کوشک میانی و غیره عمدتاً در فلات ایران و مناطق پیرامونی متأثر از فرهنگ آن رواج داشتهاست.
در ادبیات ایران به باغ ایرانی «باغ سرا»، پردیس یا فردوس، بوستان یا بستان گفته میشدهاست. واژه باغ ایرانی جدید و ترجمه پرشن گاردن است.[نیازمند منبع]
باغ ایرانی سه ساختار و طراحی منحصر به فرد دارد: اول در مسیر عبور جوی آب قرار دارد. دوم: محصور است با دیوارهای بلند سوم در داخل باغ عمارت تابستانی و استخر آب قرار دارد. این سه مشخصه باغهای ایرانی را متمایز میکند. در واقع این باغ سراهای ایرانی را جهانگردان اروپائی که مشاهده کردند آن را با مشخصه و نام «پرشن گاردن» وصف کردند. باغ ایرانی یا «باغ سرای» به ساختار و طراحی منحصر به فرد آن اشاره دارد. باغ ایرانی با تاریخ پیدایش قنات پیوند دارد اولین باغهای ایرانی در مسیر خروجی قناتها شکل گرفتهاست. نمونه اینگونه باغها را میتوان در طبس، یزد، گناباد، و بیرجند و اکثر مناطق کویری دید. یکی از مشخصههای باغ ایرانی عبور جوی آب در داخل باغ هست که معمولاً در این باغ سراها در وسط باغ استخر و یک عمارت یا ساختمان تابستانی وجود داشتهاست. بعضی باغها به صورت چهار باغ بوده و آب را در ۴ مسیر عبور میدادهاند..
باغ ایرانی پاسارگاد را ریشهٔ معماری این باغها دانستهاند. کوروش بزرگ شخصاً دستور داده بود که باغ پاسارگاد چگونه ایجاد شود و درختها نیز به چه شکل کاشته شوند و در واقع هندسیسازی باغ و شکل و شمایل آن از دیدگاه کوروش به باغ ایرانی گرفته شدهاست. در دورهٔ ساسانیان نیز باغها در جلوی کاخها و معابد شکل گرفتند و این موضوع در دورهٔ اسلامی نیز ادامه یافت..
قدیمیترین سند تصویری که نظم باغ ایرانی را به تصویر میکشد به دوره ساسانیان بازمیگردد. در نقش برجسته طاق بستان، صحنه شکار خسرو پرویز، طرح باغ-شکار او را در طاق بستان نشان میدهد. این نقش برجسته تا حدود زیادی هندسه باغ و عملکرد آن را هویدا میکند.
این باغها عنوان یک ساختار کامل، بیانگر رابطهٔ تنگاتنگ میان بستر فرهنگی و طبیعی است و نشانهای از سازگار نمودن و همسو کردن نیازهای انسان و طبیعت است. در گذشته باغ ایرانی بروز توان نهفتهٔ محیط و ادراک پیچیدگیهای آن بود. خالق باغ با اتکا به دانش تجربی خود فضایی را ایجاد میکرد که باعث بقاء و پویایی بستر طبیعی میشد.[۴]
محتویات
- ۱تاریخچه
- ۲واژهشناسی
- ۳بررسی اولین چهار باغ
- ۴هندسه
- ۵گونه درختان
- ۶دوره تیموریان
- ۷باغ – فرش ایرانی
- ۸پردیس در بستر معماری و فرش ایران
- ۹میراث جهانی
- ۱۰دستهبندی مکانی
- ۱۱باغهای ایرانی خارج از مرزهای کنونی کشور ایران
- ۱۲نگارخانه
- ۱۳جستارهای وابسته
- ۱۴پانویس
تاریخچه
آغاز ساماندهی باغ را باید در زمان هخامنشیان جستجو نمود. در باغهای سلطنتی پاسارگاد (سده ۶ پیش از میلاد) وجود هندسه سازمند و منظم در باغ شاهی (اختصاصی) و در مقیاس کلان در باغهای پیرامون کاخها، تبدیل به الگویی شدهاست که بعدها در دوره ساسانی و پس از اسلام شاهد تکامل آن هستیم.[۳]
در نوشتههای گزنفون آمدهاست که شاه هخامنشی هر جا ساکن میشده و به هر جا که میرفته، همواره در نظر داشتهاست که در همه جا باغهایی باشد پر از آفریدههای زیبا، که از زمین میروید. این باغها را پردیس مینامند. اگر هوا مانع نباشد، شاه بیشتر اوقات خود را در چنین باغهایی به سر میبرد.[
اردشیر دوم در سنگنبشتهای در شوش این جمله را نقش کردهاست:
«به یاری اهورمزدا این کاخ پردیس زندگانی را من ساختم. اهورمزدا و مثره (مهر) مرا از هر بدی بپایند و آنچه را که کردهام نگاهدارند».
در دوران ساسانی (۶۳۳–۲۲۴م) باغ سازی گسترش فراوانی مییابد. جایگاه والای طبیعت در تفکر زرتشت به ویژه پرستش آب موجب گردید تا علاوه بر انتظام انسانی در باغ چشماندازها و بستر طبیعی نیز مطرح گردد. باغ قصرهای این دوره همانند تخت سلیمان و کاخ فیروز آباد بیستون در بستر طبیعی جذاب مانند دریاچه و چشمه مکانیابی گردیدند.
تنوع هندسی مشخصترین ویژگی باغهای این دورهاست. انتظامهای محوری، مرکزی و چهاربخشی در باغهای این دوره دیده میشود. با استقرار تمدن اسلامی در دوره بنیامیه در سامره و اندلس باغهایی احداث گردیدند که همچنان از باغهای ساسانی مورد الگوبرداری قرار گرفته بود. بسیاری از محققین با شکوهترین عصر باغ سازی در ایران را در دوره صفویه میدانند. در این دوره باغات در گستره شهر به عنوان هنر شکل دهنده ساختار فیزیکی شهر بودند و همچون منظومهای سبز تمامی ساختار شهر را تحت تأثیر قرار میدادند. باغ سازی در دوران صفویه از قزوین شروع شد. این شهر به عنوان پایتخت صفویه انتخاب گردید و به صورت باغ شهر سازمان یافته بود که اکنون از باغهای درباری بجز چند ساختمان چیزی باقی نماندهاست. در زمان شاه عباس، پایتخت از قزوین به اصفهان تغییر مکان داد. در اصفهان از همنشینی فضاهای فضاهای شهری، خیابان، میدان و باغ ساختار هندسی این باغ شهر شکل گرفت.
سیر تحول طراحی باغ در دورهٔ صفویه نیز همانند زنجیرهای به دورهٔ تیموریان مرتبط بوده و در دوران قاجاریه به علت ارتباطات فرهنگی گسترده ایران با اروپا نشانههایی از از الگوی باغ سازی اروپایی در باغهای ایران نفوذ کرد و در دوران پهلوی به علت سهولت تردد بین ایران و دیگر کشورهای اروپایی احداث باغها و پارکهای اروپایی یا آمیختهای از آنها رواج یافت.
ابتداییترین و سادهترین اصل هندسی باغ ایجاد محوری در میانهٔ باغ و به موازات طول آن میباشد. بهطور معمول در دو طرف این محور درختان سایه انداز کاشته شدهاست. هندسه باغ از تقسیمات راست گوشه تشکیل شدهاست. مهمترین این تقسیمات، انتظام چهار بخشی است. انتظام باغ بر اساس هندسه محوری و تقارن است.
شکل باغ ایرانی شامل انتظام آب، انتظام گیاه و انتظام معماری است. این انتظام در قالیهای ایرانی نیز قابل جستجو میباشد و عناصر این انتظام (آب، گیاه و معماری) در نگارگری ایرانی موجودند و تصویری ایدهآل از باغ ایرانی را ارائه میدهند.[۸]
واژهشناسی
ایرانیان از دیرباز به ساختن باغها و باغچه در حیاط و اطراف بناها علاقهٔ خاصی داشتند، در نوشتههای مورخان یونانی نزدیک به ۳۰۰۰ سال پیش، پیرامون خانههای بیشتر ایرانیان را باغها احاطه کرده و باغچههایی را که در اطراف بنا میساختند په اره دئسه مینامیدند که به معنای پیرامون دژ یا دیس بود. دیس به معنی بنا و کسی را که دیس میساخت ،دیسا یعنی بنّا میخواندند. نمونهای از این باغها، پردیس تخت جمشید است که خشایار شاه در هنگام شمردن بناهایی که ساخته از آن نام برده. واژه پردیس به معنای بهشت، در زبان عربی فردوس و در زبانای دیگر به پارادایز (به معنی محوطه محصور و مدور باغ) نامیده میشود. بهشت یا وهشت به معنای بهترین زندگی است و این بهشت به شکل باغی سبز، خرم و زیبا مجسم میشدهاست. ما برای این مفهوم واژه جنت، فردوس، بهشت یا رضوان را بکار میبریم. در فارسی قدیم واژه پالیز نیز همین معنا را داشته ولی امروز فقط به مزرعه خربزه اطلاق میشود. چنانکه فردوسی حکیم گوید: «وز آنجا به پالیز بنهاد روی» بعدها واژه باغ سرای در ادبیات ایران جای پردیس را گرفت. پالیز که احتمالاً تغییر یافته همان پردیس باشد بیشتر به مزرعه خربزه اطلاق شد.
- امروزه این واژه در زبان یونانی به صورت paradeisos به معنی باغ، و در زبان فرانسه به صورت paradis و در زبان انگلیسی به صورت paradise به معنی بهشت به کار برده میشود؛ بنابراین ایرانیان تصور ذهنیشان را از بهشت که به پاداش اعمال نیک به آنها میبخشیدهاند، در باغهایی سرسبز و خرم تجسم بخشیدهاند. در بهشت کوثر هست و درختان و گلها و جویبارها، و در باغ نیز آب روان خوش و گلهای زیبا و درختهایی که میتوان در سایهٔ آنها آرمید و این محصور در دیواری است که مانع ورود جهنمیان به آن میشود.
بررسی اولین چهار باغ

برای یافتن مفاهیم موجود در فرم چلیپایی باغ و درک بهتر ریشههای آن لازم است که نخست علل ساخت اولین چهار باغ را بررسی کنیم. طبق یافتههای باستانشناسی اولین باغی که با فرم چهار باغ در ایران شکل گرفته، باغ پاسارگاد است که توسط کوروش کبیر ساخته شد.الف- علل ساخت باغهای بینالنهرین
تاریخ دقیق شروع باغسازی یا کشاورزی در بینالنهرین معلوم نیست. مدارکی در عراق- در نزدیکی مرز ایران، عراق و غربیترین کوهپایههای زاگرس مرکزی- مربوط به نیمهٔ هزارهٔ ششم ق. م به دست آمده، که بیانگر پیشینهٔ آبیاری مزارع کشاورزی در کوههای زاگرس است. – مفاهیم موجود در پاسارگاد
- نظمی که نشان از عالم هستی دارد برای بیان قدرت شاه به کار میرود، آنچه از بررسی باغسازی در بینالنهرین حاصل گشته نشان میدهد که از باغهای ساخته شده در زمان نزدیک به هخامنشیان، برای نشان دادن قدرت سیاسی کشور استفاده میشد، یعنی فضا را به گونهای طراحی میکردند که با آنها کشورهای تابعه و خراج گزاران مراجعهکننده، بفهمانند که توسط حاکمی قدرتمند اداره میشوند. با توجه به تأثیرپذیری هخامنشیان از بینالنهرین و همچنین توجه به این نکته که پاسارگاد کاخ – باغی حکومتی بوده میتوان این برداشت را داشت یکی از دلایل ساخت پاسارگاد نشان دادن قدرت سیاسی هخامنشیان بودهاست.
- ایجاد ارتباط بین باغ و کاخ هنگامی که کوروش به سلطنت رسید به تأثیر از باغهای بینالنهرین کاخ باغی را ساخت که بیانگر قدرت هخامنشیان در پاسارگاد بود. باغهای آشور، یا مجزا از کاخ و معبد طراحی میگردید یا پیوسته با آنها ساخته میشد. باغ کوروش، با توجه به ایوانهای طویل موجود در کاخهای پیرامون محوطهٔ باغ، به عنوان بخشی هماهنگ و مکمل با کاخها بنا گشته. ترکیب کلی متشکل است از سه کوشک، با ایوانهایی کشیده، در پیرامون یک محوطهٔ مستطیلی شکل.
- باغ، تداعیکنندهٔ بهشت در ایران گل و گیاه و سبزه همیشه برای مردم جاذبهٔ خاصی دارد. دلایل آن را میتوان به صورت زیر فرض کرد:
اقلیم گرم و خشک و گرمای سوزان آفتاب و همچنین خاطرهٔ بد کویر و بیابانهای خشک باعث ایجاد این علاقه شدهاست. وضعیت اقلیمی این منطقه، آن چنان جلوهٔ بدی در ذهن ایرانیان ایجاد کرده، که کویر را جای دیوان و ددان دانسته، در مقابل، بهشت را همیشه باغی سرسبز و خرم تصور کردهاند. به همین دلیل باغ در ایران محیطی مقدس بهشمار میآید. ”[۱۰]
هندسه هندسه باغ
باغهای ایرانی را یا در زمینهای مسطح ایجاد میکردند و باغهای دشتی بودند یا در زمین شیبدار، که امکان میداد باغ را با آبشارها و درختهای بیشتر، زیباتر ساخت. مانند باغ تاج نظر ،باغ شاهزاده ماهان و باغ تخت شیراز. در باغ ایرانی توجه خاصی به شکلهای هندسی میشد و شکل مربع که فاصله بین اجزاء باغ را ساده و روشن نشان میداد از اهمیت خاصی برخوردار بود. برای کاشت درخت، نخستین گام، دقت در تعیین فاصله محل کاشت از هر طرف بود و بدین ترتیب مربعهایی شکل میگرفت که از هر طرف میتوان ردیف درختان را دید. در باغهای ایرانی علاوه بر عمارت یا کوشک اصلی بناها سردر هم بود که در حقیقت بیرونی باغ یا محل پذیرایی محسوب میشد. در میان کرت باغ ایرانی معمولاً گیاهانی میکاشتند که زیاد بلند نشوند و همیشه سبز و زیبا باشند. یک اصل مهم در باغسازی ایرانی چشمانداز اصلی به شکل مستطیلی کشیدهاست.
- در هندسه باغ ایرانی ۲ اصل مهم بود: سه کشیدگی در کنا هم و تقسیم باغ به مربعهایی که خود دارای تقسیماتی منظم و مربع شکل بودند.
گونه درختان

برای ایجاد سایه، در باغهای ایرانی از درختان سایه افکن استفاده میشد. در دو خیابان دو طرف میان کرت یا آبنما، برای کمک بیشتر به ایجاد سایه، گذرگاههای باغها را باریکتر انتخاب کرده تا سایه درختان دو طرف همه سطح گذرگاه را بپوشاند و به این ترتیب دالان سرپوشیدهای از درختان میساختند. درختانی که معمولاً کنار خیابانهای باغ، در محور اصلی، مینشاندند سرو، کاج و نارون؛ یا سرو، کاج و چنار؛ یا سرو، کاج و ارغوان بود.[۱۱]گلها در باغ
جایگاه گلها در باغ درپای درختان بود. گلهایی کاشته میشد که خاصیتی داشته باشند، هم از عطر آنها استفاده میشد و هم از گلبرگهایشان حلوا و مربا درست میکردند و برخی از آنها خاصیت دارویی داشتند. بنه گاه زمینی بود مربع مستطیل یا گرد که نشیمن تابستانی در کنار درختهای کهن بود. در کنار این نشیمنگاهها گل ابریشم و نسترن معطر یا خرزهره به خاطر دفع حشرات میکاشتند. ”[۹]
دوره تیموریان
یکی از مهمترین منابع جهت شناخت باغسازی و باغ ایرانی، کتاب ارشادالزراعه، اثر ابونصر هروی است که در سال ۹۲۱ هجری قمری و پس از سقوط امپراتوری تیموری به نگارش درآمد.
باغ – فرش ایرانی

فرش ایرانی بهترین تجسم باغ، پس از تجسم معمارانه آن در فرهنگ ایرانی است. باغ، موضوع بسیاری از نقشهای فرش. قالی ایرانی است تا جایی که آرتور پوپ در این باره مینویسد: باغ مهمترین موضوع مورد علاقه ایرانی هاست و تقریباً در همه قالیهای ایرانی به شکلی شکوه مندانه و زنده به چشم میخورد. فرش ایرانی بیشتر باغ است تا فرش، در کنار حوضچههای مرکزی، درختان در نهایت زیبایی کاشته شده و با گلها تزئین گشته. در ذهن ایرانی، باغ تمثیل قطعه ایست از بهشت و از جهان بیرون خود دور است و آسایش جسم و آرامش روح را به همراه دارد.
فرش ایرانی، باغی گسترده بر سطح زمین را نمایش میدهد و دید متعالی یعنی امکان دید ناظر از بالا را برای فرد فراهم میکند. در گذشته فرد با ورود به باغ و طی مرحله به مرحله مسیر با محیط باغ آشنا میشد و در طی فرایند زمانی – مکانی به شناخت و درک باغ نائل میشد. حال آنکه باغ – فرش در یک نگاه اجمالی تمامی باغ را به معرض دید میگذارد. تصویر کردن باغ با طرحی ساده یا صحنهای ویژه رضایت مخاطب را جلب نمیکند بلکه باید مفهومی عمیق دربرداشته و تنها هنر تجریدی و تزئینی شایسته چنین کاری است. در دوران پس از اسلام نمادین شدن طرح و نقوش و تأکید بر غیر مادی بودن عناصر طبیعی مد نظر بوده و ایرانیان با ارائه هندسهای قوی و غنی این نیاز را بر طرف ساختند. پرسپکتیو در طراحی باغ – فرش جایی نداشته و این گونه به نظر میآید که حاشیه در فرش حکم دیوار در باغ را دارد، نه به عنوان قاب محدودکننده بلکه به عنوان پنجرهای به سوی ادراک در برابر چشم ناظر.[۱۴] در ایران باغ فضایی محصور و ایمن از پیرامون خود است. مانند یک آبادی در میان صحرا، مطبوع و خوشایند است. میشل فوکر مینویسد:فرش ایرانی، باغی متحرک در فضا – مکان است. باغ هم کوچکترین قطعه از جهان است و در عین حال تمامی جهان. در اصل باغ در فرش ایرانی خاصیت بی زمانی – بی مکانی مییابد. در تولید به روش سنتی فرش، که معمولاً بافنده و مصرفکننده آن یکی است، باغ- فرش آن طرح و نقشی است که در ذهن و تخیل بافنده است. فرش، این باغ متحرک، هم محیطی از باغ را به خانه میآورد، هم یادآور آسایش و آرامش باغ است و هم محیط باغ را یادآور میکند
بازتاب باغ در فرش ایران
باغ تمثیلی است از بهشت موعود آئینهای مختلف. نشانی از تعلق آدمی به زیباییهای این جهان. طراح فرش، خواهان بهشت جاودان است. مفهوم معمارانه باغ، بازتاب حس مکان است و باغ تصویر کلی کیهان را به نمایش ی گذارد. این مفهوم از راه هندسه رنگ و ماده به حیطه حواس در میآید؛ بنابراین باغ در جهان بینی مشرق زمین ایران، هندسی طراحی میشود.
در باغ هندسی، که طرح مسلط باغ ایرانی است، تقسیمات و اشکال کلی در چهارچوب قواعد ریاضی و تابع نظام هندسی است. بر این مبنا طراحی باغ در فرش خصوصیات فوق را به همراه آمیزهای از باورها و اندیشههای دینی زمان خود را دارا بوده. شرحی که قرآن مجید از بهشت آورده؛ چهار جوی از آب و شیر و عسل و شراب را مطرح کرده.
عمده قالیهای گلستان باقیمانده از دوره صفوی به بعد بافته شده و بهطور مشخص دارای نقشه گلستان است. فرش دارای چند حاشیه گلدار و حاشیه پهن است. درخت، بلبل و متنی که شبکه آبیاری و چند استخر آن را به چند بخش مهم تقسیم کردهو هر بخش دارای ۴–۶ قسمت است. حرکت آب در جویها با خطهای موجی و آبی رنگ نمایان میشود
پردیس در بستر معماری و فرش ایران

خواجه نصیرالدین طوسی بر اساس آموزههای عرفانی، هر یک از چهار وجه شناخت را به واسطه نمادین یکی از نوشیدنیهای موعود به اهل طریق معرفی میکند: اول شناخت پدیدهها از طریق حواس عقلانی که نمود آن، آب است. دوم شناخت از راه تخیل که نمود آن شیر است. سوم شناخت از راه حکمت که نمود آن عسل است و چهارم شناخت از راه شهود عارفانه که نمود آن شراب عشق است.
- مقایسه ویژگیهای باغ در معماری و فرش
- اندیسه و جهان بینی حاکم بر طراحی باغ در هر دو یکی است. باغ نمایانگر عالم بالا و بازتابی از بهشت است.
- طرح کلی در هر دو مورد برگرفته از برداشت مؤمنان از فردوس آرمانی است؛ که از متون مذهبی گرفته شده و هر دو تجسم بهشت قدسی است.
- چیدمان عناصر و اجزاء آن نشاط و شادابی و آرامش را به مخاطب القا میکند.
- سامانههای اساسی چهارگانه: معماری، آبیاری، کاشت و تفرجگاه را در هر دو ایفا میکند. دیوار در باغ برابر حاشیه در فرش است.
- نظام آبیاری در هر دو از یک حوض مرکزی با چهار محراب اصلی آغاز و به صورت متقارن در چهار طرف باغ قرار میگیرد.
- درختان و گیاهان با رنگهایی شاد، پرندگان بر شاخسار درختان، جویبارها و ماهیان همگی نشان سرزندگی در فرش و معماری است.
- وجود باغ باعث پیوند زمانی میان بهار و زمستان در اقلیم و محیط پیرامون خانه است و باعث تفکر و تعقل در مورد فردوس جاودانی است.
- طرح باغی فرش ایرانی با باورهای آئینی ایرانیان همسو بوده.
- طرح کلی فرشهای ایرانی با طرح باغهای ایرانی هماهنگ است.
- باغ ایرانی و قالی ایرانی هردو نمایانگر بهشت جاودان است.
میراث جهانی
مجموعه نه باغ ایرانی در ایران و دو باغ در هند و یک باغ در پاکستان، در سال ۲۰۱۱ به عنوان میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدهاند. این باغها عبارتند از:
شماره ثبت | نام | مکان | سال ثبت | مساحت |
---|---|---|---|---|
۱۳۷۲–۰۰۱ | باغ ایرانی پاسارگاد | پاسارگاد | ۲۰۱۱ | ۲۴۹٫۶۵ هکتار |
۱۳۷۲–۰۰۲ | باغ ارم | شیراز | ۲۰۱۱ | ۱۲٫۷ هکتار |
۱۳۷۲–۰۰۳ | باغ چهلستون | اصفهان | ۲۰۱۱ | ۵٫۸ هکتار |
۱۳۷۲–۰۰۴ | باغ فین | کاشان | ۲۰۱۱ | ۷٫۶ هکتار |
۱۳۷۲–۰۰۵ | باغ عباسآباد | مازندران | ۲۰۱۱ | ۴۲۰٫۲ هکتار |
۱۳۷۲–۰۰۶ | باغ شازده | کرمان | ۲۰۱۱ | ۵٫۵ هکتار |
۱۳۷۲–۰۰۷ | باغ دولتآباد | یزد | ۲۰۱۱ | ۸ هکتار |
۱۳۷۲–۰۰۸ | باغ پهلوانپور | مهریز | ۲۰۱۱ | ۳٫۵ هکتار |
۱۳۷۲–۰۰۹ | باغ اکبریه | بیرجند | ۲۰۱۱ | ۳٫۴ هکتار |
۲۵۲ | تاج محل | اگرا | ۱۹۸۳ | ۳ هکتار |
۲۳۲ | آرامگاه همایون | دهلینو | ۱۹۸۳ | ۳۰ هکتار |
۱۷۱ | باغ شالیمار | لاهور | ۱۹۸۱ | ۲۰ هکتار |
دستهبندی مکانی
باغ شاهزاده ماهانآرامگاه همایون در دهلی، هند.
در تمام شهرها و روستاهای ایران بهخصوص در مناطقی که دارای قنات هستند باغ ایرانی یا باغ سرای ایرانی وجود داشتهاست.
- بعضی از معروفترین باغهای ایرانی را میتوان به صورت زیر فهرست بندی کرد.
استان اصفهان
استان فارس
- باغ ایرانی پاسارگاد (م. ج)
- باغ ارم (م. ج)
- باغ دلگشا
- باغ نارنجستان قوام
- باغ عفیف آباد
- باغ جهاننما
- باغ نظر
- باغ جنت
استان قزوین
استان کرمان
- باغ شاهزاده ماهان (م. ج)
- باغ فتحآباد
- باغ امام جمعه (صالحی)
- باغ خانه محمداسماعیلخان نوری
- باغ هرندی
- باغ بیرمآباد
استان خراسان جنوبی
- باغ اکبریه (م. ج)
- * ارک بیرجند
- باغ ملی گناباد
- باغ ملی قاین
- باغ سرایان
استان خراسان رضوی
استان کهگیلویه و بویراحمد
- باغ چشمه بلقیس چرام
استان خوزستان
- باغ پارک مدرن، اهواز
استان سمنان
استان مازندران
استان تهران
استان همدان
استان یزد
- باغ دولتآباد (م. ج)
- باغ پهلوانپور (م. ج)
- باغ گلشن
باغهای ایرانی خارج از مرزهای کنونی کشور ایران
باغ ایرانی یا پرشن گاردن فقط در داخل مرزهای جغرافیایی ایران محدود نمانده و به حوزه تمدن ایرانی در دیگر کشورهای همسایه (امروزی ایران) که در گذشته جزو سرزمینهای ایران محسوب میشدند نیز وجود داشته و دارد، یکی از بهترین نمونههای باغ ایرانی در خارج از ایران آرامگاه همایون در دهلی و نسخه کپی شده از آن در تاج محل در اگرای هندوستان است.[۱]
نگارخانه
- باغ عفیف آباد
- باغ عباسآباد
- باغ تاج محل
- باغ چهلستون
- باغ فین
- آرامگاه عیسی خان نیازی درمجموعه آرامگاه همایون
- منزل قوامالسلطنه در شیراز
- باغ ارم
- باغ اکبریه
- باغ الحمرا
- باغ دولتآباد
- باغ هشتبهشت
+++++++++++++++++++++++++++++
++++
توجه : اکثر مطالب مخصوصاً بخش بهداشت و سلامت این سایت از منابع خارجی تهیه شده و تنها جنبه اطلاع رسانی و آموزشی دارد . از اینرو توصیه تخصصی تلقی نمی شوند و نباید آنها را جایگزین مراجعه به متخصص مربوطه یا پزشک جهت تشخیص و درمان دانست . توصیه این است که کاربران برای تشخیص، تسکین و درمان مشکلات حوزه پزشکی و سلامتی ابتدا با پزشک مشورت کنند و در صورت تایید پزشک، از موارد ذکر شده در مقالات استفاده کنند. در غیر این صورت تمامی مسئولیتها برعهده شخص کاربر خواهد بود. درنهایت شرکت پاک گلشن و وبسایت http://www.best100plus.net و کلیه سایت های این شرکت مسئولیت هرگونه استفاده از مطالب موجود در این وب سایت یا هر اقدامی که با تکیه بر مطالب این سایت صورت گرفته شده است را از خود سلب میکند. اطلاعات بیشتر
100 تا از بهترینها
- 1+ کتاب گلستان سعدی
- 2+ کتاب گلشن راز ( اثر شیخ محمود شبستری )
تصاویری از باغهای چهار فصل

